پایان جمهوری اسلامی
عباس میلانی
پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخاباتریاست جمهوری ایران تمامی اهرم های قدرت را برای اولین بار در دهههای گذشته در اختیار تندروهای رژیم قرار می دهد. ولی در پشت پرده انسجام ظاهری قدرت، اغتشاشات داخلی پرده تاریکی بر چالشهای ساختاری رژیم افکنده است.
انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۲۸ خرداد مضحکترین اتفاق در تاریخ رژیم اسلامی بود- حتی بیشتر از انتخابات سال ۱۳۸۹ که به آن لقب “کودتای انتخاباتی “داده بودند. این کمتر یک انتخابات و بیشتر یک تاریخچه از مرگ پیشگویی شده بود. مرگ آنچه باقیمانده از اصول جمهوریت قانون اساسی بود. ولی علاوه بر مضحک بودن این انتخابات یکی از انتخابات بسیار مهم بود.
برنده سید ابراهیم رئیسی متهم معتبر به جنایات علیه حقوق بشر با شرکت در کشتار تقریبا ۴۰۰۰ نفر از مخالفان رژیم در سه دهه پیش است. سازمان عفو بینالملل پیشاپیش تقاضا برای رسیدگی به پرونده این جنایات را کرده است. آقای رئیسی در پاسخ به این اتهامات جوابی داد که جرج اورول را خجالت زده کرد. او گفت که باید از او بخاطر این کشتارها که برای دفاع از حقوق بشر بوده، تقدیر شود.
هرگز اینقدر خوش آب و رنگ برای دفاع از یک کاندیدا به حرکت گماشته نشده بودند. رژیم تمام نیروهای خود را برای شرکت در انتخابات و نشان دادن همراهی بزرگ در انتخاب رئیسی که تا آن موقع رییس قوه قضائیه بود، بسیج کرد. آیت الله خامنهای ولی فقیه اعلام کرد که شرکت در انتخابات وظیفه شرعی هر ایرانی است و رای سفید گناه است. درعین حال روحانیون متحد او طرفداران تحریم انتخابات را محکوم کردند. البته حتی با توجه به آمار رسمی منتشر شده، ۵۱% از رای دهندگان واجد شرایط در انتخابات شرکت نکردهاند و از میان رای دهندگان بیشتر از ۴ میلیون رای شاید داده اند. البته ادعا میشود که آمارهای دادهشده دستکاری شده هستند و حرکت بسیار قوی تحریم انتخابات و آمار شرکت نکرده ها ، انتخابات را یک رفراندم مجازی بر ضد شرایط موجود کرده است.
با وجود برخی قوانین جدید قانون اساسی، قدرت واقعی همیشه در اختیار ولی فقیه بوده است. از سال ۱۳۵۷ و شروع انقلاب اسلامی، تقریبا تمام انتخابات، به استثنای انتخابات در دو سال اول بعد از انقلاب- همیشه کم و بیش دستکاری شده بودهاند. جمهوری اسلامی در همه سالها بیشتر به یک دولت اسلامی نزدیک بوده تا به یک جمهوری مدرن. اما بعد از انتخاب رئیسی و وقتی که جناح ها برای تقسیم قدرت و نمایش انتخاباتی مشغول مسابقه هستند، به ایران نمیتوان عنوان یک رژیم استبدادی رقابتی اسم گذاشت.
این انتخابات فقط برای انتخاب رئیس جمهور نبوده، بلکه در رابطه با انتخابات ولی فقیه بعدی نیز است.خامنه ای ۸۲ سال دارد و سالها است که با سرطان پروستات دست و پنجه نرم میکند. بعضیها معتقدند که این برنامه تدهین پسر خامنهای، مجتبی، به اذهان عمومی به عنوان ولی فقیه آینده و موروثی کردن این پست و حرکت ایران به سمت یک خلافت است. در این سناریو رئیسی یک رییس جمهور انعطافپذیر است که شرایط را برای رسیدن مجله قدرت فراهم میکند. البته گروهی هم اعتقاد دارند که رئیسی خود وارث خامنهای خواهد بود. علیرغم این دوگانگی بسیار مهم، دو نکته بسیار شفاف است. اول اینکه هر دوی این کاندیداها برای ایران و منطقه بد یمن هستند. مجتبی شخصیت سایه مانندی است که سالها ست که عملا ریاست قوا را در دست داشته است و بسیار مهمتر رابطه تنگاتنگی با نیروی مخوف اطلاعات سپاه پاسداران دارد. تاریخچه آغشته به خون رئیسی در قوه قضاییه احتیاج به تشریح ندارد.
نکته دوم، سپاه پاسداران یک قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی ونقش آفرین اطلاعاتی، تاثیر بسیاری در انتخابات جانشین خامنهای خواهد داشت.
به طور گسترده، بسیار واضح است که رژیم تحت تاثیر چالش های ساختاری از جمله خشکسالی، کووید ۱۹، سیستم اقتصادی ورشکسته، حرکت مستحکم زنان برای پایان دادن به آپارتاید جنسی و بالاگرفتن اعتراضات نسل جوان با کش و خم های زیادی در داخل و خارج از کشور روبرو است. عکسالعمل دولت به این چالش ها، ادامه خشونت بر علیه شهروندان، آدم ربایی شهروندان دو تابعیتی برای استفاده در معاملات، افزایش سریع اورانیوم غنیشده و حملات بیشتر نیروهای نیابتی رژیم به نیروهای آمریکایی در عراق بوده است.
وقتی و اگر احیای مذاکرات اتمی ۲۰۱۵ از سر گرفته شود، رئیسی رییس جمهور خواهد بود. احیای مذاکرات اتمی، JCOPOA بعد ازاینکه پرزیدنت ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ خارج شد، پایان خواهد داد. با وجودی که سیاست “فشار حداکثری” دولت ترامپ به مردم عادی هم فشار آورد ، اما رژیم را هم ضعیف کرد. اگر رعایت حقوق بشر یکی از شرایط اساسی برای معامله با ایران نباشد، پایان تحریم ها باعث قوی شدن نیروهای سرسخت رژیم خواهد شد. برای ایالات متحده، مذاکره با یک رژیم متخاصم یک سیاست محتاطانه است، اما عادی سازی چنین رژیمهایی به ضرر منافع بلند مدت آمریکا است.
بحث رابطه با ایران در امریکا اکثرا به دو جناح اشتباه میرسد، یکی “تغییر رژیم ” و دیگری سیاست مماشات “. برای هدایت مذاکرات دولت پرزیدنت بایدن باید از هر دو جناح دوری کند. وقتی ایران به درستی و بخاطر خروج یک طرفه آمریکا از مذاکرات، از آمریکا انتقاد کرد، امریکا می بایستی تقاضا میکرد که خامنهای مسئولیت مذاکره مستقیم با امریکا را به عهده میگرفت. بر حسب صحبت های وزیر امور خارجه، محمد جواد ظریف و رییس جمهوری در حال تعویض حسن روحانی، خامنهای در هر مرحله از تصمیمات در برجام دخالت داشته اما همچنان در پشت پرده باقی مانده و حتی به عروسک هایش اجازه حمله به مذاکرات را خیلی پیش از خروج ترامپ از برجام، داده بود.
آمریکا نه میتواند و نه باید مسئولیت تغییر رژیم در ایران را به عهده بگیرد. تنها مردم ایران هستند که میتوانند و باید این تصمیم را اخذ کنند. هر مذاکره امریکا با رژیم اسلامی با هدف به عهده داشتن منافع طولانی مدت مردم آمریکا و مردم ایران، تنها در شرایط دموکراسی مدرن به نتیجه میرسد و نه در یک خلافت اسلامی. تمامی چالش های سنگین ساختاری رژیم تنها در صورت همبستگی ملی با مشارکت تمامی اقشار جامعه بخصوص زنان و دگراندیشان به نتیجه خواهد رسید.
انتخاب رئیسی نشان داد که خامنهای و هوادارانش در حال حرکت به سمت مخالف هستند و این عمل باعث اغتشاشات داخلی در ماههای آینده خواهد بود.
یک استراتژی معقول و کارآمد برای ایالات متحده آمریکا در رابطه با ایران باید این واقعیت ها را در مرکز تصمیمگیری ها مد نظر داشته باشد.
—————————————————————————-
عباس میلانی مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد و محقق تحقیق در موسسه هوور است.
ترجمه ای از: https://www.project-syndicate.org/commentary/iran-presidential-election-spells-end-of-islamic-republic-by-abbas-milani-2021-06